دفتر خاطرات ما
خاطراتی از گذشته
چقدر دوستش داشتم ولی .... آره این رسم زمونست که کسی رو که دوست داری بهش نرسی نمیگم عاشقم این کلمه خیلی مقدسه ولی بی نهایت دوستش دارم ومیدونم اگه بهش میرسیدم لیاقتشو نداشتم ولی ، ولی تا زنده هستم نمیخوام کس دیگه ای رو دوست داشته باشم و به این درد میسوزم ۰۰يک نفر امد قرارم را گرفت۰۰ برگ و بار و شاخسارم را گرفت ۰۰۰باد پائيزي بهارم را گرفت۰۰ ۰۰با نگاهي ، اعتبارم را گرفت۰ آمد و دار و ندارم را گرفت . . .
چهار فصل من بهار بود ، حيف ۰
۰۰اعتباري داشتم در پيش عشق۰
عشق يا چيزي شبيه عشق بود۰۰
Power By:
LoxBlog.Com |